سفارش تبلیغ
صبا ویژن



راه صبح






درباره نویسنده
راه صبح
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
گام اول
روز وصال


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
راه صبح

آمار بازدید
بازدید کل :59017
بازدید امروز : 1
 RSS 

   

سلام

 اگر یادتان باشد طی گزارشات خانم کریمخانی از طلیعه ظهور معرفی چند مسابقه من جمله مسابقه خاطره نویسی برای مادرانی که فرزندانی با نام های مهدی و مهدیه دارند، خاطرات زیبایی ارائه شد اما یکی از خاطرات در آن میان جلب توجه زیادی می کرد، هنوز نمی دانم که ایشان به عنوان برنده انتخاب شده اند یا نه ولی تصمیم گروه بر این شد که خاطره این خانم به عنوان بهترین خاطره در وبلاگ واحد خواهران مرکز ارائه شود ....

متن خاطره ( خاطره ای که نویسنده نامش را گذاشته بود کودکی که نامش را تعیین کرده بودند )

 دو سال از شروع زندگی مشترکمان می گذشت که تغییر حالات جسمی ام نوید از موهبتی بزرگ می داد و من خود را برای بزرگترین عنوان دنیا یعنی « مادر » آماده می دیدم.

 زندگی و هستی ام معنای دیگری یافته بود و همه چیز طعم شیرین تری داشت، چند ماهی که از دوران بارداری ام گذشت متوجه شدیم که کودکی که چشم به راهش هستیم یک نوزاد پسر است و با مشخص شدن جنسیت نوزاد بازار تعیین نام او در خانواده گرم شد. از سویی خانواده های من و همسرم هر کدام نامی را برای کودکم تعیین کرده بودند و از سوی دیگر نامی که من برای نوزادم در نظر گرفته بودم با نامی که شوهرم در نظر گرفته بود تفاوت داشت. هر کسی برای نامی که تعیین کرده بود دلیل و برهان خاصی داشت و اصرار بر اینکه همان نام انتخاب شود. نه ماه بارداری من پایان یافته بود و دیگر هر لحظه انتظار به دنیا آمدن کودکم را می کشیدم اما بخث انتخاب نام نوزاد خانواده را به یک بحران اساسی نزدیک می کرد، تا اینکه اتفاق عجیبی رخ داد، با وجود اینکه پزشک من تولد نوزاد را در روز دیگر اعلام کرده بود اما نزدیکی های سحر روز جمعه سی ام خرداد ماه سال 82 درد زایمان شروع شد، بلافاصله به بیمارستان منتقل شدم و پس از چند ساعت درد شیرین پروردگار بزرگترین هدیه الهی اش را در دامان من نهاد، کودکی زیبا که به زمین لبخند می زد، حس شیرینی را که برای اولین بار با در آغوش کشیدن نوزادم به من دست داد قابل وصف نیست او دقیقاً ساعت هفت صبح روز جمعه به دنیا آمد، هنوز خوب در آغوشش نکشیده بودم که نام « مهدی » بر زبانم جاری شد، اگرچه نامی که من انتخاب کرده بودم این نبود اما نمی دانم چرا در آن ساعت ذکر نام مهدی از زبانم جدا نمی شد . شاید به دلیل دعای روح افزای « ندبه » بود که در آن ساعت به گوش می رسید.

 وقتی اولین ملاقات کنندگان به دیدارم آمدند، نوزاد را به آغوششان دادم و گفتم نامش مهدی است، عجیب بود که همگی با شنیدن نام مهدی نه تنها مخالفت نکردند بلکه اشک شوق در چشمهایشان حلقه می زد، عمه کودکم در حالیکه دعای فرج را در گوش نوزاد زمزمه می کرد گفت: خداوند از قبل نام مبارک مولایمان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را برای این نوازد انتخاب کرده بود چرا که با متولد شدنش در صبح جمعه این انتخاب را به ما نشان داد ...

ما هم برای این نظر کرده دعای خیر خواهیم کرد و از خداوند خواستار آنیم که همانطور که نام مولا را برای ایشان انتخاب کرده بود راهشان را هم برای او برگزینند...

اللهم عجل لولیـک الفرج



نویسنده » جمعی از نویسندگان » ساعت 6:43 صبح روز دوشنبه 87 شهریور 11

سلام

برگزاری نماهنگ توسط گروه تئاتر بچه های واحد خواهران مرکز با عنوان من در حق مولایم چگونه بودم

در این نماهنگ هر کدام به نوعی مشکلات خود را با مولا بیان می کردند و تنها کسی که مولا را برای خود مولا می خواست عابد زاهد بود در این نقشها هر کدام خود را به نوعی منتظر می دانستند اما در ارتباط واقعی چیز دیگری را داشتند و همه چیز ظاهری بود

شنیده ام که گفته ای که مردمان تو را به قدر آب هم طلب نمی کنند از این سخن دلم گرفت بدون آب می توان حیات را به سر نمود بدون تو ممات هم نمی توان طلب نمود

نویسنده » جمعی از نویسندگان » ساعت 12:37 عصر روز پنج شنبه 87 مرداد 31

سلام

طلیعه ظهور هم رسید این جشنواره که روز بیست و دوم افتتاح شد و غرفه داران هم از عصر همان روز ساعت پنچ عصر همه داخل غرفه ها در خدمت مردم شریف و مهمان نواز قم بودند ....

از همه اینها که بگذریم می رسیم به خبرهایی که خبرنگار واحد خواهران مرکز، خانم کریمخانی در اختیار ما گذاشتند، خبرهای رسیده حاکی از این است؛ که بازدید ها تا به حال خوب و پر شور بوده و همه غرفه داران هم همه راضی بودند و امیدوار هم هستند تا روز بیست و نهم هم که روز آخر این نمایشگاه هست به خوبی و بازدیدها هم پرشور تر شود ...

امسال تعداد غرفه های مهدویت نسبت به سال گذشته افزایش پیدا کرده و در اکثر زمینه های مهدوی داخل نمایشگاه غرفه هست ( من جمله مدعیان دروغین، مرکز تخصصی، غرفه القاب و ...) تعداد غرفه هایی که کار مهدوی می کنند به پنجاه غرفه رسیده ....

بچه های غرفه واحد خواهران هم غرفه ای دارند که قسمتهای مختلفی دارد یک طرف غرفه نمایشگاه کتاب و فروش کتاب های مهدوی مرکز و نرم افزار ها می باشد (مسئول فروش خانم ها جاندانه و ممیز )، از کارهای دیگر بچه ها نمایش کتاب های مهدوی زنان هست و ارائه بروشورهای متفاوتی که از کتب مختلف من جمله تنها راه استفاده شده، بخش دیگر غرفه اختصاص دارد به میز پرسش و پاسخ که دوستان گرامی تربیت مربی مرکز ( من جمله خانم ها دلجو، شریفی، قبادی، جمالو، احمدیان) در این قسمت ارائه خدمت می کنند، یک گوشه از غرفه هم چیزی که چشم هر بیننده ای را به خودش خیره می کند میزی است که با پارچه سبز، گلهای فیروزه ای، گل های نرگس تزیین شده و از همه زیباتر تابلو دعای فرجی هست که زیبایی کار را دو چندان کرده، در این غرفه یاروران افتخاری مرکز ارائه خدمت می کنند...

بخش مسابقه این غرفه امسال پربار تر شده و حاوی سه مسابقه با این عناوین می باشد : 1- مسابقه ما در انتظار رویت خورشیدیم، 2- مسابقه مادران منتظر ویژه مادرانی که فرزندانی با نام های مهدی و مهدیه دارند که هفته میلاد آقا به دنیا آمده باشند، 3- مسابقه ای با عنوان در شب میلادت آقا، عهد می بندیم آقا جان که ....

از مهمانانی که تا به حال از این نمایشگاه بازدید به عمل آوردند آیت الله امینی امام جمعه استان، استاندار محترم استان، آقای کرباسی مدیر محترم مرکز مهدویت استان و دیگر مهمانان عزیز که در خدمت عزیزان بودند ....

نشست های تخصصی خواهران هم در روزهای آینده توسط همکاران محترم دوره تربیت مربی برگزار خواهد شد ...

برنامه دیگری که غرفه واحد خوارهران در صدد اجرای آن برآمده، این است که همه با هم روز میلاد مولایمان به مهمانی آقا رفته و برای تعجیل در فرجش هر کدام یک دعای فرج (الهی عظم البلاء) را بخوانیم و برای سلامتی حضرت صلواتی بر محمد و آلش بفرستیم همه عزیزانی که می خواهند در این مهمانی بزرگ شرکت کرده و به مولای خود هدیه دهند برای ثبت نام به اینجا مراجعه کنند...

وی افزود شبستان نجمه خاتون حرم که به عنوان مکان نمایشگاه انتخاب شده، باعث شده تا همه بتوانند از این کار فرهنگی سازمان ارشاد اسلامی که به کمک مراکز مهدوی و همکاری آستان مقدس حرم حضرت معصومه (ص) برگزار شده دیدن فرمایند حتی زائرین محترم هم از استان های مختلف کشور تا به حال به طور موفق از این کار بازدید نمودند ....

اینجا فقط جای یک چیز خالی است و آن هم عکس های زیبایی است، که خانم علیار از نمایشگاه گرفته بودند انشاء الله در پست بعدی از این عکس ها هم بهره خواهیم برد ...

 



نویسنده » جمعی از نویسندگان » ساعت 12:29 صبح روز جمعه 87 مرداد 25