خوشا شاه و خوشا روز وصالش
خوشا خورشید روی بی مثالش
خدایش ناصر و یار و معین باد
به هر حالی کند حفظ از زوالش
عجب کرده است دام صید دل ها
مسلسل گیسوی مشکین و خالش
همی خواهم که دیدارش ببینم
شوم مفتون آن سحر جلالش
دهد گر دست تا پایش ببوسم
به مژگان رو بمی خاک نعالش
خداوندا به یادش چند نالم
درافکن پرده از روی جمالش
زلطف خویش گر دستم بگیرد
شوم مشمول الطاف و نوالش
سرشک از دیده حیران چند ریزد
که شاید شه شبی پرسد ز حالش